37ماهگی
سلام دختر قشنگم. سی و هفت ماهگیت مبارک دختر نازنینم. دخترم این روزها روزامون به روز مرگی های همیشگیمون میگذره. گاهی خونه هستیم و باهم بازی میکنیم. گاهی هم من حوصله ندارم و کار دارم و شما ناراحت از اینکه من نمیتونم به خواسته ات اهمیت بدم و برام غر غر میکنی . گاهی هم بیرون میریم و بعضی اوقات هم خونه مامانی. تعطیلات هم که بشه سعی میکنیم بریم تهران . برای تعطیلات چند روزه اربعین منو شما و بابا و مامانی رفتیم تهران و عمه جون شله زرد نذری داشت و مهمونی هم داشت که شما کلی با عرشیا و شایان که پسرخاله های بابا هستند بازی کردی و گاهی اوقات هم باهاشون ناسازگاری میکردی. سه روزی خونه مامان زری بودیم. البته خونه مامان جون / مامان بزرگ...